سفارش تبلیغ
صبا ویژن


سائل - راه حق


درباره نویسنده
سائل - راه حق
سائل
بسم الله الرحمن الرحیم با مدد خداوندو اهلبیت عصمت و طهارت علیهم السلام این وبلاگ را ؛راه اندازی کردم تا شاید بتواند عقیده ای را تقویت نمابد. اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة والنصر یاعلی
تماس با نویسنده


عناوین وبلاگ
کلام اول
مقدمه
فرق بین شیطان وابلیس
وجه تسمیه و نامگذاری ابلیس
معرفی شیطان در قرآن
سر طرد و رجم شیطان
درس و عبرت
حدود اقتدار وامکانات شیطان
شیطان در کالبد آدم
ترس ابلیس
آشنایی با شگردهای شیطان
یاد دادن لواط
یاد دادن مساحقه
ساختن خمر وشراب مسکر و خوردن آنها
قمار دست آورد شیطان
وعده فقر
تصرف در امور و تغییر در خلقت
وعده های دروغین
القاء عدوات و دشمنی
یکی از اقدامات مهم وخطرناک شیطان
تفرقه و اختلاف
احاطه بنی آدم ومحاصره او
کیفیت تسلط شیطان
عملکرو و شگردشیطان
چاره و وسواس
امانی(وعده و عید )
مصائد و شبّاک
رصد
مقنصه
انساء
حبائل
زینت دادن اعمال مردم در نزد ایشان
طریقه مقابله با شیطان
اشاره به چند خصلت که به ابلیس داده شده
قرآن ، احراز و ادعیه مجرّب (برای دوری شیطان)
حب الدنیا و شیطان
معرفی ابلیس به زبان خود
دعای مهم و آموزنده
محل سکونت ابلیس وشیاطین
آهن زینت شیاطین و جن
اینگونه شیطان بیچاره میشود
فریاد ابلیس
ابزار و سلاح شیطان
توضیح و تشریح
افراط در حب النساء و شیطان
خصایص شیطان و نشانهای فرزند زنا زاده
ماجرای انبیاء و ابلیس
حضرت نوح علیه السلام و ابلیس
حضرت ابراهیم علیه السلام و ابلیس
حضرت عیسی علیه السلام و ابلیس
زمین قم و ابلیس
خاتم الانبیاء صلی الله علیه وآله وسلم و ابلیس
ماجرای امیر المومنین علیه السلام و ابلیس
حب مولا علی علیه السلام و ابلیس
حکایت ابیض (از طرف ابلیس) و ذی الکفل
یاصاحب الزمان
حزن یا القاآت شیطانی ؟!
احادیثی از حزن مطلوب
حزن نامطلوب
منشا حزن وغم در احادیث اهل بیت علیهم السلام
علت حزن وغم مومنین
شیطان و اشخاص ظلمانی
حکایتی عجیب از شیطان
ابلیس و عاشورا


لینک دوستان
دوست ندارمت دگر چه ایهام لطیفی است
ایلیا
وبلاگ تولی وتبری
حسینه اهلبیت
دختران با حجاب
سایت پخش شیعه
سایت روز وصال
مرکزجهانی اطلاع رسانی آل بیت
سایت خبری سلام شیعه
انوار
جهان ارتباطات
::::::پاتوق بچه مثبت ها::::::
مسلمان ایرانی
وبلاگ فارسی
لیست وبلاگ ها
قالب وبلاگ
اخبار ایران
اخبار فاوا
تفریحات اینترنتی
تالارهای گفتگو
خرید اینترنتی
طراحی وب

لوگوی وبلاگ
سائل - راه حق


لوگوی دوستان

وبلاگ فارسی

آمار بازدید
بازدید کل :266394
بازدید امروز : 22
 RSS 

در  حدیث داوودی علیه السلام آمده که گفت : الهی امرتنی ان اطهر بدنی بالماء فبما اطهر قلبی ؟ قال تعالی : بالهموم و الاحزان .

یعنی : خدایا مرا امر کردی که بدنم را با آب شستشو دهم پس به چه چیزی قلبم را شستشو دهم ؟خداوند فرمود :با همّ و حزن ها .

در بیان بحث حزن به نوع دیگری از آن اشاره میکنیم ، که اینها از قسم مذکور که ابتدا مطلوب حق باشند و نشانه محبت و ایمان بالا باشند، نیستند ؛

 ولی در جهت سازندگی و تکمیل نفس قدسیه انسان ، بکار میآیند .مثل اینگونه روایات :

قال علی علیه السلام ان العبد اذا کثرت ذنوبه ولم یجد ما یکفرها به لبتلاه الله عزوجل باالحزن فی الدنیا .

ترجمه : آن زمانیکه گناهان بنده آنقدر زیاد شود که دیگر وسیله ای برای پاک نمودن آنها پیدا نمیکند ؛ خداوند برای آمرزش گناهانش ، او را به حزن و غم  واندوه در دنیا ، مبتلا میگرداند .

یا در حدیث دیگر آمده که فرمود : ساعات الهموم کفارة الذنوب ، زمانهای غمگینی و دل گرفتگی ، کفاره گناهان است .



نویسنده : سائل » ساعت 10:27 عصر روز شنبه 87 آذر 9


یکی از واژه هایی که در قرآن و احادیث ، بچشم میخورد ،واژه حزن است که شاید کلمات همّ و غم و قبض را هم بتوان بآن اضافه نمود .

تحقیق اجمالی ما به تناسب ارتباطی استکه در بعضی متون وحی و و روایات ، بین این حال حزن و القاآت شیطانی وجود دارد .ازآنجا که تفصیل بیشتری لازم است و واژه حزن نیز در موارد دیگری ، بغیر از ارتباط با ابلیس حاصل میشود ، مارا برآن میدارد که با ذکر روایات دسته بندی مجملی داشته باشیم .

میتوان گفت که حزن یک حالت وارده بر قلب انسان است که شاید جایگاه خاص او کبد (جگر) باشد و ابتدا تقسیمات آن را بگوئیم و بعد منشا آن ها را بیان کنیم که در نتیجه موضوع مربوط به بحث هم روشن میشود و حزن دو نوع است :

 1_حزن مثبت و سازنده     2_ حزن منفی و غیر مطلوب

حزن مطلوب وسازنده :

آن حالتی است که هم و غم حاصل در انسان ، سبب توجه خاص بحق تعالی و دوری از علایق دنیوی میشود و گرچه نفس آن حزن سنگین است اما نتایج مثبت و خوبی دارد .

در حدیث رسول اکرم صلی الله علیه وآله میفرماید :ان الله یحب کل قلب حزین و اذا احب الله قلبا (عبدا )نصب فیه نایحة الحزن ولایسکن الحزن الا قلبا سلیما وقلب لیس فیه الحزن خراب ولو انّ محزونا کان فی امة لرم الله تلک امة .

 ترجمه : بدرستیکه خداوند دلهای غمگین را دوست دارد وآن زمانیکه خداوند قلبی را دوست داشته باشد در آن ناله ونشانه حزن را قرار میدهد و حزن قرار نمیگیرد مگر درقلب سلیم  و قلبی که در آن حزن نباشد خراب وغیر مطلوب است و اگر در امتی ، محزونی باشد خدا ببرکت او آن مردم را مورد رحمت قرار میدهد

.در حدیث امام صادق علیه السلام آمده که الحزن من شعار العارفین لکثرة واردات الغیب علی سرائرهم ...و المحزون ظاهره قبض و باطنه بسط .ترجمه : حزن از شعائر و علائم اهل معرفت است واین حال حزن ، بدلیل زیادتی افاضات الهیه که وارد بر قلب و باطن او میشود ، حاصل میگردد .

 انسان صاحب حزن ، درظاهر گرفته وقبض  ولی در باطن مسرور و گشاده و مبسوط است .

پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله چنانچه در روایات آمده دائم الفکر و متواصل الحزن بودند .زیرا حزن از اوصاف صالحین است .

در حدیث مولاعلی علیه السلام آمده که فرمود :ما اکتحل احد بمثل مکحول الحزن .یعنی هیچ کس بخوبی سرمه حزن ؛ سرمه ای نکشیده است .چنانچه در اوصاف اهل ایمان میفرماید: المومن کثیر التبسم دائم الحزن کثیر التفکر .یعنی

مومن پرلبخند و لی با حزن دائمی و تفکر فراوان می باشد    

ادامه دارد ...



نویسنده : سائل » ساعت 12:59 عصر روز چهارشنبه 87 آذر 6


در حدیث آمده که پیغمبری در مسجد مناجات میکرد و میگفت خداوندا میخواهم که شیطان را بصورت خودش بمن بنمایی فرمان رسید که از مسجد بیرون رو

 آن پیغمبر از مسجد بیرون آمده ابلیس را دید که بر در مسجد ایستاده علمی در دست و طبلی به گردن و تیری در میان فرو برده گفت ای ملعون اینها چیست ؟

 گفت ای پیغمبر خدا من هر روز بدین صفت به در مساجد میروم و یکی از یاران خود را بدرون مسجد میفرستم تا چون مردم سلام نماز دهند وسوسه در دل ایشان بیفکند

 من دوال بر طبل بزنم و سه مرتبه به آواز بلند ندا دهم ندای اولم این است که (الطمع الطمع ) چون این ندا بگوش جمعی از مردم طمع کار رسد در ساعت روی از نماز بگردانند و در دل بگذرانند که اگر اینجا توقف کنیم از فلان کار وفلان معامله باز میمانیم

 پس زود بیرون آمده به زیر علم من جمع میشوند و چون یه دم مرگ رسند از این تیر زهرآلود بر قلب ایشان زنم تادر شک و شبهه افتند و بی ایمان و توبه از دنیا بروند

 وباز شیطان لعین گفت ندای دوم من آنست  که (الحرص الحرص ) پس هر که در دل ، حرص دنیا داشته باشد با خود گویم که اگر توقف کنم دیگران بیع و شراء کنند و فایده ها برند و من محروم بمانم پس زود از مسجد بیرون آمده در زیر علم من جمع شوند

 وآواز سوم من آنست  که (المنع المنع ) چون این صدا بگوش خلقان رسید بخیلان در دل خود بگذرانند که درنگ نماییم مبادا که در این مسجد فقیری در آید و از ما چیزی بخواهد پس از این وسوسه زودتر از جای نماز برخاسته در زیر علم من درآیند و من به ایشان گویم خوش آمدید که شما از خیل و حََشَم مایید

و آنها که در جای نماز نشسته اند و تعقیب نماز بجای آورند و ذکرهای خود را تمام کنند از بندگان خاص خدا باشند که حق تعالی فرموده

                                                      (( انّ عبادی لیس لک علیهم سلطان ))



نویسنده : سائل » ساعت 6:54 عصر روز یکشنبه 87 آبان 26


از حضرت رسول صلی الله علیه واله از حال ذی الکفل سوال شد :فرمود که ذی الکفل مردی از اهل حضرموت و اسم او عوید بن ادیم بود او جوانی بود بسیار حلیم وبردبار و به امر قضاوت مشغول بود وقتی ابلیس باتباع خود گفت کیست که ذی الکفل را فریب دهد شیطانی که نامش ابیض بود برخاست و گفت: من میروم و او را فریب میدهم

ابلیس گفت برو شاید که او را بغضب آوری پس چون آن حضرت از امر قضاوت خارج شد و به جهت استراحت به خواب رفت ابیض آمد و فریاد کرد و گفت که من مظلومم

حضرت بیدار شد وفرمود برو و آنکس که ظالم است حاضر کن گفت نمیاید

 حضرت انگشتر خود را به او داد و فرمود که برو و صاحب خود را بیاور و چون حضرت بخواب رفت ابیض آمد و فریاد کرد که من مظلومم و ظالم من اعتنایی به انگشتر تو نکرد و نیامد

.حاجب او گفت ای مرد وای بر تو ذی الکفل دیشب نخوابیده است و دیروز هم نخوابیده است بگذار قدری بخوابد گفت من مظلومم و نمیگذارم که بخوابد .

پس حاجب بخدمت حضرت رسید و به این مطلب اعلانش کرد حضرت کاغذی نوشت و مهر کرد که برود و به خصم خود بدهد پس رفت چون ساعتی دیگر شد و حضرت بخواب رفت ابیض آمد و فریاد کرد خصم من اعتنایی به نوشته تو نکرد

 پس حضرت برخاست و دست او را گرفت و آن روز ،روز بسیار گرمی بود که اگر قطعه گوشتی را در آفتاب میگذاشتند پخته میشد فرمود که بیا برویم پیش خصم .

 پس ابیض چون مایوس شد که حضرت غضب نمیکند پس دست خود را از دست آن حضرت کشید و غایب شد .



نویسنده : سائل » ساعت 3:52 عصر روز یکشنبه 87 آبان 19


روزی حضرت علی علیه السلام به شیطان گفت که ای اباالحارث برای معاد خود چه ذخیره کرده ای ؟عرض کرد که دوستی تو را یا ابوتراب .

 در بحار از سلمان فارسی رضی الله عنه روایت کرده که وقتی جمعی به حضرت علی علیه السلام ، دشنام  وبد میگفتند شیطان بر آنها گذشت و دربرابر ایشان ایستاد گفتند کیستی تو ؟ گفت : منم ابومرّه .گفتند آیا میشنوی سخنهای مارا گفت بَدا بر حال شما  که سب میکنید  آقای خود علی بن ابیطالب را .!

گفتند از کجا دانستی که علی آقای ما است گفت از قول پیغمبر شما که فرمود : (من کنت مولا فهذا علی مولاه )گفتند پس تو از دوستان علی هستی گفت من از شیعیان او نیستم ولکن او را دوست دارم دشمن ندارد احدی او را مگر آنکه من در مال و فرزند او شریکم

 گفتند که یا ابا مره آیا فضیلتی از علی میدانی گفت بشنوید ای معاشر ناکثین و مارقین و قاسطین در میان بنی جان دوازده هزار سال عبادت خدا کردم  پس چون خدا بنی جان را هلاک کرد  من به سوی خدا از تنهایی شکایت کردم پس مرا به آسمان برد پس در آسمان اول دوازده هزار سال عبادت در میان فرشتگان کردم که دراثنای تسبیح ما نوری درخشنده بر ما ظاهر شد پس ملائکه به سجده افتادند و گفتند سبوح قدوس این نور ملک مقرب یا پیغمبر مرسل است که منادی ندا کرد از جانب خدا که نه نور ملک مقرب و نه نور پیغمبر مرسلست این نور طینت علی بن ابیطالب علیه السلام  است .

ابلیس و یوم الغدیر

در روضه کافی از جابر از امام باقر علیه السلام روایت شده که چون روز غدیر پیغمبر خدا صلی الله علیه وآله دست حضرت علی علیه السلام را گرفت و اورا بالا برد و ولایت او را بر مردم ظاهر کرد ابلیس لعین چنان صیحه کشید که لشگر او که در صحراها و در دریاها بودند حاضرشدند و گفتند که ای سید و مولای ما چه روی داده است که هرگز از تو صیحه ای با وحشت تر از این نشنیده بودیم .؟

گوید که این پیغمبر کاری امروز کرد که اگر به انجام برسد هرگز بعد از این خدا معصیت نمیشود .گفت ای سید ما توآدم را فریب دادی چگونه اینها را نمیتوانی فریب دهی ؟

پس چون منافقان گفتند که پیغمبر این سخن را که در حق حضرت علی علیه السلام گفت از روی هوای نفس بود ونمیبینید که چگونه چشمهایش دور میزند مانند دیوانگان ابلیس از روی طرب صیحه کشید .

همه دوستان او جمع شدند گفت آیا ندانستید که من آدم را فریب دادم گفتند چرا دانستیم گفت که آدم عهد را شکست و اما کافر نشد واین جماعت عهد را شکستند و به پیغمبر خود کافر شدند

پس چون پیغمبر وفات کرد و مردم بر بیعت با ابوبکر اجتماع کردند اول کسی که بصورت پیرمردی دست بیعت با ابوبکر دراز کرد ابلیس  بود و بعد از آن گروه گروه مردم با او بیعت نمودند سپس ابلیس تاج بر سر گرفت و منبری نصب نمودو علم خود را برافراشت و سوارکاران وپیادگانش را جمع کرد و به ایشان گفت که برقصید و طرب کنید که دیگر خدا طاعت کرده نمیشود تا وقتیکه قائم آل محمد عجل الله تعالی فرجه الشریف ظاهر شود .



نویسنده : سائل » ساعت 1:25 صبح روز یکشنبه 87 آبان 12

<      1   2   3   4   5   >>   >